«سیزیف نام قهرمانی در اساطیر یونان است. او به مجازاتی بیحاصل و بیپایان محکوم شد که در آن میبایست سنگ بزرگی را تا نزدیک قلهای ببرد و قبل از رسیدن به پایان مسیر، شاهد بازغلتیدن آن به اول مسیر باشد؛ و این چرخه تا ابد برای او ادامه داشت. به همین دلیل، انجام وظایفی که در عین دشواری، بیمعنی و تمام نشدنی نیز هستند را گاهی «سیزیفوار» خطاب میکنند.» (ویکیپدیا)
بگذارید ماجرای تیمی را برایتان تعریف کنم که سیزیفوار کار میکردند و دقیقا در چنین وضعیتی قرار داشتند. آنها به سختی تلاش میکردند که محصول را به ددلاینهایی که توسط مدیران تعیین شده بود برسانند اما وقتی که پس از مدتها کار طاقتفرسا به زمان تعیین شده میرسیدند، مدیرشان به آنها اعلام میکرد که برنامه انتشار عوض، و به زمانی دیگر موکول شده است.
اما نکته اینجا بود که مدیر آن واحد از تغییر برنامه انتشار زودتر از دیگران باخبر میشد ولی تغییر برنامه را به تیم اطلاع نمیداد و تصور میکرد که با این کار، سطح آمادگی، همدلی و توان مواجهه با شرایط سخت را در تیم بالا نگه میدارد و تیم اصطلاحاً «آبدیده» میشود.
مسلماً قرار گرفتن در موقعیت سیزیفیک، نه تنها تیم را به هیچکدام از دستاوردهایی که آن مدیر تصور میکرد نرسانده بود، بلکه باعث شده بود تا انگیزه و اعتماد اعضای تیم از بین برود و رابطهی تیم و آن مدیر، سرد و تیره شود.
برای تیم و به طور عام برای همه انسانها مهم است که مطمئن شوند که در پس رنج و زحمتی که متحمل میشوند، «معنا» و هدفی بزرگتر وجود دارد. بیمعنا و نابود کردن دسترنج افراد (حتی در حالت خفیف)، و قرار دادن آنها در شرایط سیزیفیک، انگیزههای فردی-تیمی را چنان از ریشه میخشکاند که کمتر عامل انگیزشی میتواند باعث شود تا تیم دوباره به وضعیت قبلی برگردد و آن کار را با شور و شوق انجام دهد.
- روحالله دلپاک
مطالعه بیشتر: Work and Meaning