بومیان سه جزیره را در نظر بگیرید. جزیره‌‌هایی با نام‌های تحلیل، توسعه و تست! ساکنان این جزیره‌ها قوانین محلی و پرچم خاص خودشان را دارند و در زبان و لهجه‌ هم با هم متفاوت‌اند. 

 

ساکنین جزیره تحلیل، همین که کارهای خودشان را رتق و فتق کنند راضی‌اند و چندان به این موضوع اهمیتی نمی‌دهند که ساکنین جزایر دیگر در چه شرایطی به سر می‌برند. در دو جزیره دیگر هم روال امور کم و بیش بر همین منوال است و اتحادی بین این سه جزیره برقرار نیست. اما در عین حال هر سه جزیره باید با هم محصولی بسازند که هیچ کدام به تنهایی قادر به ساختنش نیستند.

 

اگر چنین وضعیتی برای شما ناآشناست، بخت‌یار بوده‌اید و رستگار! اما اگر روزی روزگاری و شاید هم همین امروز، ساکن یکی از این جزایر بوده باشید، حتما خاطرتان هست که روزی نبوده که کسی از ساکنان این جزایر از دست اقوام جزیره بغلی شاکی نبوده باشد و علت شکست‌ها را آن دیگری ندانسته باشد. 

 

طبیعی است که اگر خودمان هم در یکی از این جزایر قرار بگیریم، بیشتر از هر چیز به فکر حفظ جزیره خودمان باشیم و چیزی را ارزشمند‌تر بدانیم که به نفع جزیره ماست و اگر هم مشکلی وجود داشته باشد، چه چیز راحتتر از اینکه تقصیر را گردن این یا آن جزیره بیندازیم؟!

 

اگر هوای یک جزیره طوفانی شود از آسمان سیل ببارد و به شرایط طاقت‌فرسایی گرفتار شوند، کسی از جزایر بغلی، محلی به آنها نخواهد گذاشت و اینطور نیست که به قول سعدی «دگر عضوها را نماند قرار»!

 

اما این جزایر همیشه هم بر سر جنگ نیستند و سیاست هم گاهی به کار خواهد آمد! برخی از ساکنین زیرک‌تر این جزایر، روابط و بده بستان‌هایی را با ساکنین جزایر بغلی شروع می‌کنند که الزاما به سود محصول مشترکشان نیست و بلکه مخرب است. گل بود و به سبزه نیز آراسته شد!

 

توصیف کوتاه شرایط حاکم بر این جزایر این است که هر کدام‌شان تلاش می‌کند تا پرچم خودش را بالا نگه دارد، به حال و هوای ساکنان جزایر دیگر اهمیتی نمی‌دهد، با هم روابط سردی دارند و به فکر تعریف منافع مشترک نیستند.

 

اما چطور می‌توان محصول مشترکی ساخت وقتی که ذهنمان درگیر جنگ سرد بین جزایر است و به این فکر می‌کنیم که پرچم جزیره خودمان را بالا نگه داریم؟

 

آیا بهتر نیست همه ما خودمان را ساکن یک جزیره بدانیم و به فکر بالا نگه داشتن یک پرچم باشیم؟ پرچم تیم!

 

- روح‌الله دلپاک